امام مهربانی،موعود جهانی

صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنی

امام مهربانی،موعود جهانی

صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنی

دلائل غیبت

از راز و رمزهاى پیچیده ى نهان زیستى امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ بازشناسى ارزش و اهمیت حضور امام معصوم در عرصه هاى مختلف جامعه بشرى است. چو آنکه این نعمت نادیده انگاشته شد، حرمان از جانب حق عزّ وجلّ ناشکران را لازم آمد; زیرا:

قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید

تا ارزش او بازشناسى شود و این نعمت عظیم طالب و خواهان واقعى یابد!

از این روست که بازگشت این نعمت ـ به هنگام ظهور ـ چون خورشیدى که از کرانه ى غروب خود سر بر آورد، مانند شده است .

این بدان معناست که ناپدید شدن این خورشید هدایت ریشه یافته از امور اجتماعى بسیارى است که یکى از مهم ترین آنها بى توجهى و قدرناشناسى از مقام ولایت و شخص ولى اللّه و امام معصوم زمان وکناره گیرى از دریاى بى کران دانش و حکمت و معارف او و سرتافتن از تربیت خداگونه وى و روى آورى به مظاهر پوچى و تباهى است; و بدین علت است که چنین گوهرى از کفها ربوده شده و تا هنگام خواهش صادقانه انسانها باز پس نمى گردد.

البته این تنها موردى نیست که بین خلق و خالق چنین داد و ستد مى شود; بلکه از دیرباز چنین بوده و در زندگانى بسیارى از پیام آوران و فرزانگان الاهى این نهان زیستى را با همین منظور مى توان مشاهده نمود. چنانچه در گفتار معصومان بدان اشاره رفته و حکمت غیبت امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ و انبیاى الاهى را همانند دانسته اند

حال نیز چنانچه درباره پیام آوران پروردگار مى یابیم که چون ملتها خواهان سامان یافتن واقعى جامعه خویش شدند و اصلاح حقیقى را از پروردگار طلب کردند و در آن اصرار و الحاح نمودند، آن گونه که ملت به ستوه آمده ى بنى اسرائیل کردند و راهبر راستین خویش را تمنى داشتند و از غفلت و حق فراموشى و قدرناسپاسى روى تافتند (چه آنکه موسى روزگارى در میان آنان بود، لیک بناچار بدرود آن دیار گفت و تا سالها در مدین اقامت گزید) پس آنگاه نعمت رهبرى الاهى آنان را در بر گرفت و به سعادت نایل آمدند و خرمى دنیا را با شادکامى عقبى در هم آمیختند.

بنابر آنچه پیش تر گفتیم نعمت حضور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ از همان کرانه که غروب نموده طلوع خواهد کرد; و آن افق بازشناسى مقام و ارزش امام و احساس نیاز جدى به وى در تمام عرصه هاى مادى و معنوى است.

 در تأیید این سخن به خط سیر غیبت و ظهور آن امام معصوم مى نگریم که چگونه حضور عینى ولایت به هنگام زندگانى ائمه هدى  ـ علیهم السلام ـ تا امام هادى و عسکرى  ـ علیهما السلام ـ به غیبت امام مهدى  ـ ارواحنا فداه ـ انجامید; لیکن نه غیبت تمام عیار بلکه امام دستورات خود را توسط افرادى ویژه اعمال نموده و مردم نیز چالش هاى زندگى و روحى و جسمى خود را با رهبر خویش به همین ترتیب در میان مى گذارند; تا آنکه این مقدار محرومیت جامعه را هشیار نساخت و این هشدار باش آنان را به اقدامى جدى وا نداشت و بى توجهى و قدرناشناسى عمومى ادامه یافت و بلکه شتابى بیشتر گرفت و سپس غیبت کبرا آغاز گردید و ارتباط با محور انسانیت به سختى گرایید و جز مؤمنان عاشق و پاکباخته محضرش را نیافتند و جوّ فراگیر رو به انحطاط و دورى از امام خود نهاد و کار بدانجا رسید که:

یکى گفت: مرده است!

دیگر گفت: کشته شده!

آن دیگر گفت: در کجا مسکن دارد؟!!

و به یکبار نام و یاد او را از خاطرها زدودند و غیبت نیز به منتهى الیه انحطاط خویش رسید.

با توجه به آنچه گفتیم، آیا جامعه اى این چنین ناسپاس و غافل تربیتى را در سایه پنهان سازى امام معصوم و رهبر الاهى و مربى دلسوز نمى طلبد تا سرانجام جاى خالى او را در عرصه هاى گوناگون زندگى خویش بیابد و رفته رفته یادش را زنده دارد و نامش را گرامى شمارد و شوق وصال در سرش افتد و روى نیاز به سویش آرد و دست تمنى به دامنش درآویزد و در طلبش افتد و حضور او را در زندگى فردى خود بیابد و ظهورش را لحظه شمارد.

آرى! این همان حرکت به سوى ظهور اوست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد